فایل ورد قابل ویرایشتوضیحی مختصر از متن فایل :آنتروپومتري
مقدمه
علم اندازهگيري ابعاد بدن (آنتروپومتري) شاخهاي از انسانشناسي جسماني(Physical Anthropometry) است كه به مطالعه ابعاد و اندازههاي بدن انسان ميپردازد (1).
به دليل اهميت روزافزون اين علم و نياز شديد كشور در ساليان اخير به اين امر توجه خاصي مبذول شده است تا جايي كه در كميسيون پزشكي شوراي پژوهشهاي علمي كشور كه در سال 1370 براي تعيين اولويتهاي گروه پزشكي تشكيل شد. مسأله آنتروپومتري مورد بحث قرار گرفت (2) و پس از مطالعات كارشناسي و با توجه به نياز شديد كشور به اطلاعات تخصصي آنتروپومتري، از شش محور اولويتهاي تحقيقاتي مورد بحث به اتفاق آرا، آنتروپومتري دومين محور اساسي را به خود اختصاص داد (3).
در كشورهاي مدرن به طور مرتب از آنتروپومتري در پزشكي قانوني، جراحي فك و صورت، جراحي پلاستيك، جراحي مغز، مهندسي پزشكي، زنان و زايمان، ارتوپدي، دندانپزشكي، بيماريهاي اطفال. تشخيص بيماريها و حتي صنايع تهيه كفش، لباس و عينك استفاده ميگردد (4).
تحقيقات درباره چگونگي رشد و نمو مجموعة كرانيوفاشيال به سه روش انجام ميگيرد كه عبارتند از: آنتروپومتري، كرانيومتري، سفالومتري
در ارتدنسي به طور كلي مطالعه بر روي بافت نرم صورت به سه منظور انجام ميشود:
1- بررسي تغييرات بافت نرم در رشد و نمو متعاقب درمانهاي ارتودنسي
2- بررسي زيبايي و فرم صورت، كه به منظور تعيين معيار براي بهترين و زيباترين پروفايل صورت انجام ميشود.
3- استفاده در جراحيهاي ارتوگناتيك ماگزيلوفاشيال و پلاستيك
مطالعات متعددي در مورد آنتروپومتري صورت پذيرفته است؛ براي مثال مطالعهاي در سال 1956 نشان داد كه از 12 شهر مورد مطالعه در سوئيس افراد 10 شهر اغلب دوليكوسفال بودند (5). از آنتروپومتري ميتوان براي تشخيص كلينيكي اختلالات رشد كودكان استفاده كرد. از آنجا كه رشد مغز و جمجمه ارتباط نزديكي با يكديگر دارند، بنابراين در هنگام بارداري، تولد و بعد از تولد، عدم تناسب محيط سر با قد كودك و يا نامتقارن بودن جمجمه ميتواند نشانگر بيماريهاي ژنتيكي و كروموزومي، اختلالات متابوليكي، اختلالات تكاملي و جنيني ، تومورهاي مغزي و عقب ماندگي ذهني و … در كودكان باشد (6).
از آنتروپومتري حتي براي تشخيص قطعي بعضي از بيماريها نيز استفاده شده است؛ به عنوان مثال در سال 1977 تحقيقي توسط Ainsowrth، بر روي 20 كودك 6 تا 10 ساله مبتلا به تنگي شريان ريوي و 20 كودك طبيعي انجام شد و مشاهده گرديد كه در گروه مبتلا، عرض بين گونهاي بيشتر از گروه نرمال است؛ وي علت اين مسأله را ضخيمتر بودن بافت مخاطي سينوسهاي فك بالا و افزايش حجم استخوان اعلام كرد (7).
از آنتروپومتري در تشخيص حاملين ژن بيماري
در سال 1990 تحقيقاتي در اين رابطه توسط Bixler و Saksena صورت گرفت. در اين مطالعه، ويژگيهاي صورت افراد ناقل ژن هتروزيگوت اين بيماري كه دچار مشكل مختصري بودند، مورد ارزيابي قرار گرفت و مشخص شد كه افراد مبتلا حداقل 3 علامت از 4 مورد زير را دارا بودند:
1– كاهش دندان 2- كاهش غدد عرق 3- كاهش مو
اما در مقايسه بين صورت گروه سالم و گروه حاملين ژن، مشاهده شد كه افراد حامل ژن از نظر چهره نسبت به افراد طبيعي دچار ناهنجاري هستند؛ مانند كام عميق، ارتفاع كم فك بالا، كاهش عمق و ارتفاع قسمت تحتاني صورت، پيشاني برجسته و كاهش تقارن جمجمه؛ وجود اين علائم، حاملين ژن اين بيماري را به طور 100% مشخص ميكند(8).
در تحقيقي ديگر، به منظور تعيين مقادير نرمال تعدادي از زوايا و اندازه هاي صورتي، تعداد 100 بيمار با اكلوژن كلاس 1 و 2 انگل مورد مطالعه قرار گرفتند. در اين تحقيق طول پل بيني، فاصله گلابلا- پوگونيون، زاويه نازولبيال، زاويه نازوفرونتال و زاويه نازومنتال اندازهگيري شد و اين اندازهها در بين پسران و دختران و همچنين در بين افراد اكلوژن كلاس 1 و كلاس 2 مقايسه گرديد (9).
هدف بسياري از هنرمندان، جراحان و ارتدونتيستها ارزيابي زيبايي صورت ميباشد اما تعداد كمي از آنها توانستهاند از اندازهگيريهاي كلينيكي از افراد براي رسيدن به اهداف خود از طريق ارزيابي صورت به طريقه علمي استفاده كنند. در يك بررسي اندازهگيريهاي زيبايي صورت در افراد بالغ زيبا و افراد با قيافههاي معمولي مورد بررسي قرار گرفت. در اين مطالعه افراد سفيدپوست جوان در آمريكاي شمالي و مشابه آنها در كانادا مورد بررسي قرار گرفتند؛ به اين صورت كه يك گروه از يك جنس، براي اندازهگيري استفاده نشد بلكه هر گروه شامل 50 مرد و50 زن بودند و دامنه سني افراد مورد مطالعه بين 18 تا 25 سال بود؛ هر گروه اغلب از نژاد Anglo-Saxon (حدود 50%) بود كه نژاد آلماني و Slavic درصد باقيمانده را تشكيل ميداد. در اين پژوهش اندازههاي صورتي افراد زيباچهره، متوسط و نرمال بود (10).
در مطالعه ديگري اندازههاي آنتروپومتريك صورتي در جوانان بالغ كانادايي اندازهگيري شد و ميانگين نرمال اندازههاي صورت و همچنين ميانگين نسبتهاي صورتي در اين افراد بدست آمد (11).
در تحقيق ديگري در 89 جوان 18 تا 25 ساله بالغ سفيدپوست امريكاي شمالي، رابطة بين لب بالا، لب پايين و وضعيت چانه در رابطه با و تحتاني صورت مورد مطالعه قرار گرفت (12). در داخل كشور نيز در ساليان اخير، تحقيقات در زمينه آنتروپومتري كلينيكي سير صعودي داشته است. در مطالعهاي در سال 1367، 78 نفر از دانشجويان پسر دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي مورد تحقيق قرار گرفتند؛ نتايج اين بررسي نشان داد كه 50% از اين دانشجويان براكيوسفال و تعداد كمتري (1/5 %) دوليكوسفال و حدود
مطالعه ديگري نيز در سال 1374 بر روي دانشجويان دختر 18 تا 22 ساله دانشگاه الزهرا انجام شد؛ نتايج نشان داد كه بيشتر آنان براكيوسفال و حدود 2/4% از ايشان دوليكوسفال بودند. فرم صورت دانشجويان مورد مطالعه بيشتر از نوع Hyperleptoprosopic يا بسيار كشيده بود (14).
در زمينه بررسيهاي آنتروپومتريك در تحقيق ديگري با عنوان «سفالومتري در بيماران مبتلا به اسكيزوفرني»، تعداد سرهاي براكيوسفال در افراد مبتلا به اسكيزوفرني بيشتر از گروه شاهد بود (15).
تغييرات ايجادشده در نتيجه درمانهاي ارتدنسي امروزه جزو مسائل بسيار مهم در دندانپزشكي ميباشد؛ بافت نرم صورت نيز مانند بافتهاي سخت صورت ميتواند مورد ارزيابي و آناليز قرار گيرد.
در مورد بافتهاي نرم نيز همانند روابط اسكلتي و دندانها، واحد سنجش مورفولوژيك (Norm) وجود دارد كه البته با توجه به سن، جنس و نژاد افراد متفاوت ميباشد. چنانچه آناليزهاي بافت نرم به طور متداول مورد استفاده قرار گيرد، لازم است اين واحد سنجش به عنوان معياري وجود داشته باشد و از آنجايي كه در هر نژادي نيز متفاوت است، استانداردهاي بدست آمده توسط محققين در نژادهاي ديگر نميتواند ملاك و معيار طرح درمان براي دندانپزشكان و جراحان ايراني باشد.
اين مطالعه به منظور تعيين اندازه و نسبتهاي آنتروپومتريك صورتي و جمجمهاي در بالغين جوان شهر اصفهان انجام شد.
روش بررسي
در اين مطالعه توصيفي،تحليلي، نمونهگيري به روش تصادفي انجام شد. تعداد نمونه (با احتساب 7=S و 1=d) 188 نفر بدست آمد؛ براي دقت بيشتر 200 نفر پسر و 200 نفر دختر براي مطالعه در نظر گرفته شدند؛ به اين ترتيب كه از بين دبيرستانهاي شهر در مناطق مختلف شهر اصفهان به طور تصادفي سه دبيرستان و پيش دانشگاهي دخترانه و سه دبيرستان و پيش دانشگاهي پسرانه انتخاب شدند؛ سپس به طور جداگانه 200 پسر و 200 دختر انتخاب گرديد؛ به نحوي كه هيچكدام از آنها نقص و يا آسيمتري در ناحيه سر و صورت نداشتند؛ هيچگونه جراحي زيبايي يا ترميمي در ناحيه كرانيوفاشيال از قبل انجام نداده بودند؛ افرادي كه به طور كاملاً مشخص دوليكوسفال و يا براكيوسفال شديد بودند، از مطالعه كنار گذاشته شدند.
از آنجا كه افراد مورد مطالعه شامل جوانان بالغ شهر اصفهان بود، افراد غيربومي اصفهان، از مطالعه خارج شدند.
لازم به ذكر است متوسط سني افراد مورد مطالعه 2/18 سال بود؛ در اين بررسي اندازههاي آنتروپومتريك در هر فرد به طور مستقيم از روي صورت وي توسط كوليس ديجيتال (نوعElectronic Digital Caliper) با دقت 01/0 ميليمتر اندازهگيري گرديد.
براي اندازهگيري فاصله Biparietal دو خطكش شيشهاي در طرفين سر هر فرد بر روي برجستهترين نقطة استخوان پاريتال قرار گرفت؛ به طوري كه دو خطكش با يكديگر موازي و عمود بر سطح افق بودند؛ در اين هنگام فاصلة بين دو خطكش توسط كوليس اندازهگيري شد.
براي اندازهگيري طول قدامي خلفي سر نيز دو خطكش يكي بر روي پيشاني فرد و ديگري بر روي نقطة Inion (برجستگي استخوان Occipital) قرار گرفت؛ به نحوي كه دو خطكش موازي يكديگر و عمود بر سطح افق بودند و فاصلة بين دو خطكش توسط كوليس اندازهگيري گرديد. ساير اندازههاي آنتروپومتريك نيز توسط كوليس به طور مستقيم از روي صورت هر فرد اندازهگيري شد.
در اين تحقيق اندازهها و نسبتهاي آنتروپومتريك زير محاسبه شدند:
1- Zygomatic Width (zy-zy): فاصله برجستگي گونهاي سمت راست تا برجستگي گونهاي سمت چپ
2- Gonial Width (Go- Go): فاصله زاويه فك پايين يك طرف تا طرف ديگر
3- Intercantal Distance (Int. Cant): فاصلة گوشة داخلي يك چشم تا گوشة داخلي چشم ديگر
4- Nasal Base Width (Ala- Ala) يا پهناي بيني: فاصله بين كنارة خارجي پره بيني يك طرف تا طرف ديگر
5- Mouth Width (ch- ch) يا پهناي دهان: فاصله بين Angular Chelitis يك طرف تا طرف ديگر
6- Face Height (Na- gn): فاصله بين نازيون
7- Lower Face Height (sn- gn) يا ارتفاع تحتاني صورت: فاصلة بين نقطه Sub Nasal (نقطهاي در زير بيني محل اتصال بيني با لب بالا) با گناسيون
8- Upper Lip Vermilion (up. lip): ضخامت ورميليون لب بالا در خط وسط
9- Lower Lip Vermilion (low- lip): ضخامت ورميليون لب پايين در خط وسط
10- Facial Index يا شاخص صورتي: نسبت ارتفاع صورت به عرض صورت
|