فایل ورد قابل ویرایش
تاريخچه بزهكاري
در دوره قديم و قبل از رواج يافتن تفكر علمي ، ناهنجاري امري ذاتي و سرشتي تلقي مي شد و متفكران قديم معتقد بودند افراد همانطور كه خصوصيات جسماني مثل رنگ مو ، چشم و غيره را از والدين خود به ارث مي برند ، به همان ترتيب رفتارهاي خود را نيز از والدين دريافت مي كند . به نظر آنها افراد يا ذاتا" نيكو سيرت هستند ، و يا بد سيرت و اين سرشت و ذات هم امري طبيعي است و از هنگام تولد شكل گرفته است . لذا افرادي كه ذاتا" بد سيرت هستند كجرو و منحرف باقي مي مانند زيرا طبيعت و دست تقدير آنها را چنين آفريده است و كاري هم از دست بندگان ساخته نيست . اين تفكر سنتي با آغاز مطالعات علمي و بررسي هاي گوناگون در زمينه بزهكاري از بين رفت و بعد از آن تبيين هاي متعددي از جانب بسياري از صاحب نظران در مورد بزهكاري ارائه گرديد و از اوايل قرن بيستم مسئله بزهكاري و شناخت شخصيت منحرفان به منظور اصلاح و پيشگيري آنان بيش از پيش مورد بحث و بررسي قرار گرفت . به ويژه در اين رابطه روانشناسي ، روان پزشكي و روانكاوي هم توسعه يافته بود و مي شد از يافته هاي دانش هاي مذكور اطلاعات قابل استفاده و مفيدي براي شناخت منحرفان ، اصلاح و يا پيشگيري آنان بدست آورد . در عصر ما تحقيقات و بررسي ها در زمينه بزهكاري و انحرافات مورد بحث دانشمندان رشته هاي مختلف است . از جمله روانشناسان ، روان پزشكان ، روان شناسان اجتماعي ، جامعه شناسان ، حقوقدانان ، زيست شناسان ، مسئولان جامعه و بالاخره سياستمداران و گردانندگان جامعه و بديهي است كه آن تا چه حد گسترده است . به طور كلي پيشينه مطالعات بزهكاري در سه عرصه عمده صورت گرفته است كه عبارتند از :
1- ديدگاه زيست شناختي
2- ديدگاه روان شناختي
3- ديدگاه جامعه شناختي
تاريخچه اطفال بزهكار در جوامع اوليه با سرگذشت غم انگيز آن شروع مي شود . در دوران قديم كساني كه ( اعم از طفل يا بزرگسال ) برخلاف مقررات اجتماع خود رفتار مي كردند يك فرد خبيث و غير قابل ترحم محسوب مي شدند و مردم براي در امان ماندن از غضب الهي و نابودي ، متهم را به شديدترين وجه مجازات مي كردند و عفو جزء معايب به شمار مي رفت و در صورت وقوع جرم از طرف كسي ، اقوام و كسان وي نيز در امان نبودند و بسا اطفال را به انتقام اينكه پدرشان مرتكب قتل يا جرمي شده بود ، به قتل مي رساندند و بدين گونه عدالت را اجرا مي كردند . در اثر تحولات اجتماعي و نفوذ احكام مذهبي ، براي مجازاتها حدي قائل شدند و قصاص جاي انتقام را گرفت ، قانون قصاص در قوانين رومي ، يوناني ، مصر و اسلامي وجود داشت . مثلا" در احكام حضرت موسي ( دين يهود ) چشم براي چشم و دندان براي دندان تعيين شد ، و در اين مورد نيز اطفال از انتقام در امان نبودند و در صورتي كه طفلي مرتكب جرم مي شد مورد مجازات قرار مي گرفت .