فایل ورد قابل ویرایش
مقدمه:
از امكان به دست آمده تشكر می كنم تا برخى مسائل فراروى جامعه ى هنرى و جامعه ى روشنفكرى در ايران را از ديدگاه علم جامعه شناسى بشكافم و سؤالات مطروحه توسط نشريه ى وزين بيناب را درباره ى جامعه شناسى هنر پاسخ بگويم. قبل از پاسخگويى به سؤال هاى مطروحه، دو مطلب را می بايست منباب مقدمه در ميان گذارم. نخست اينكه جامعه شناسى هنر يكى از زيرتخصص هاى متعدد علم جامعه شناسى است كه خود علم و حرفهاى تخصصى است در همان حد كه علم اقتصاد و علوم و حرفه هاى ديگر مانند پزشگى و روانكاوى و روانشناسى تخصصى هستند. و بنابراين براى ورود به مباحث آن، به عنوان يك پيشنياز، آشنايى با مبانى و اصول علم جامعه شناسى كاملا ضرورى است؛ در عين حال كه بسيارى از مسائل و پديده هاى مورد بحث و مطالعه در جامعه شناسى و زيرتخصص هاى متعدد آن مانند جامعه شناسى هنر، مسائل روزمره و مبتلابه جامعه و انسانهاست و از اينرو به طرزى فريبنده و اغواكننده در معرض تفكر و اظهارنظرات غيرتخصصى همگان قرار مىگيرند. البته بايد اذعان كرد كه اين خود يك پديده ى اجتماعى كاملا طبيعى است، كما اينكه در مورد مسائل و پديده هاى اقتصادى و پزشگى و روانشناختى و مهندسى و ترابرى و غيره نيز با آن روبه رو هستيم. و در عين حال كه اصل آزادى انديشه و تعمق و پرسش حق انسانها و بسيار حائز اهميت است و اصل اول زندگى اجتماعى به شمار می رود، و می بايست به آن احترام گذاشت؛ به همان اندازه می بايست به ناكافی بودن انديشه و تعمق غيرتخصصى نيز بذل توجه نمود.
نكته ى دوم اينكه هدف اصلى نگارنده در اين مقاله در وهله ى نخست برداشتن گامى در جهت فتح باب مجدد جامعه شناسى هنر در جامعه ى امروزى ايران است؛ باشد تا نياز به برقرارى مجدد اين رشته پس از يك دوران سكون برآورده شود؛ و هم اينكه در روشن ساختن وجوه جامعه شناختى هنر در كنار ساير وجوه آن، به ويژه در جامعه ى كنونى ايران، سهمى هرچند ناچيز ادا كرده باشد.كوشش نگارنده بر اين است كه در پاسخ به چهارده سؤال طرح شده توسط نشريه ى وزين بيناب، جامعه شناسى هنر را آنگونه كه امروزه در جهان رايج است در ميان گذارد، در عين حال كه مكاتب و ديدگاه هاى عمده ى گذشته نيز لاجرم به بحث گذاشته خواهد شد.