چکیده
مقدمه: افسردگي در سراسر دنيا مسئلهي مهمي است. برآوردها نشان میدهد که 15 تا 20 درصد افراد بزرگسال جامعه، عوارض و نشانههای مختلف افسردگی شدید را از خود نشان میدهند. حدود 30 درصد از مردم در طول حیات خود دچار افسردگی میشوند که تنها 20 درصد آن ها تحت معالجه قرارمیگیرند(بک، 1993). گرچه در ابتدای قرن 21 با پیشرفتهای چشمگیر علوم عصبشناختی و تعیین زیربنای عصبی-شیمیایی افسردگی، این انتظار مطرح میگــردد که تلاشهای درمانی این اختلال به سمت دارو درمانگری گرایش یابد ولی استفاده از درمانهای غیردارویی و انواع مختلف رواندرمانگریها همچنان با قاطعیت در عرصه مداخلات درمانی افسردگی حضور دارند. انواع مختلف هنر درمانگری ها از جمله شعر درمانی در دهههای اخیر جایگاه ویژهای در عرصهی روان درمانی یافتهاند. در اين پژوهش اثر شعردرمانی بر کاهش نشانههای افسردگی مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روشها: در این پژوهش اثربخشی 7 جلسه شعردرمانی گروهی بر کاهش نشانههای افسردگی در یک نمونهی غیربالینی از دانشجویان دختر بررسی شد. مقیاس DASS-21 در یک نمونهی 302 نفری از دانشجویان اجرا شد. 29 نفر از دانشجویانی که در زیر مقیاس افسردگی، نمرهی متوسط و یا بالاتر از متوسط داشتند انتخاب و بر اساس برنامهی درسی به دو گروه آزمایش14 و کنترل15 نفره تقسیم شدند و به پرسش نامهی افسردگی بک پاسخ دادند. دادهها با استفاده از آزمون من ویتنی مبتنی بر تغییرات نسبی تحلیل شد.
یافتههای پژوهش: بر اساس نتایج به دست آمده، دانشجویان گروه آزمایش، پس از مداخله، در مقایسه با گروه کنترل نشانههای افسردگی کمتری نشان دادند.(P=0.001)
بحث و نتیجه گیری: مطالعهی حاضر پژوهشهایی که پیش از این سودمندی شعردرمانی بر آشفتگیهای روانی را گزارش کردهاند، حمایت کرده و به طور خاص تأثیر آن بر کاهش نشانههای افسردگی را تأیید میکند.
مقدمه
افسردگي در سراسر دنيا مسئلهي مهمي است. «حـــالت رواني ناخوش که با دل زدگي، يأس و خستگيپذيري مشخص ميشود و در بيشتر مواقع با اضطرابي کم و بيش شديد همراه است».(1)برآوردها نشان میدهند که 15 تا 20 درصد افراد بزرگسال جامعه، عوارض و نشانههای مختلف افسردگی شدید را از خود نشان میدهند. حداقل 12 درصد از جمعیت کشورهای پیشرفته در طی عمر خود برای معالجه افسردگی شدید به متخصصان رواندرمانگری مراجعه میکنند و گمان بر این است که 75 درصد افرادی که در مؤسسات رواندرمانــگری بستـــری میشوند، مبتلا به افسردگی هستند. حدود 30 درصد از مردم در طول حیات خود دچار افسردگی میشوند اگر چه تنها 20 درصد آن ها تحت معالجه قرارمیگیرند.(2)گرچه در ابتدای قرن 21 با پیشرفتهای چشمگیر علوم عصبشناختی و تعیین زیربنای عصبی-شیمیایی افسردگی، این انتظار مطرح میگردد که تلاشهای درمانی این اختلال به سمت دارو درمانگری گرایش یابد ولی استفاده از شیوههای درمان غیردارویی و انواع مختلف رواندرمانگریها همچنان با قاطعیت در عرصه مداخلات درمانی افسردگی حضور دارند،(3). شیوههای نوینی چون هنر درمانگریها در دهههای اخیر جایگاه ویژهای در عرصهی درمانگری یافتهاند. در اين ميان برخي از اين گونهها چون موسيقي و نقاشي، به ويژه در کشور ما شهرت بيشتري يافتهاند اما استفـــاده از گونههای دیگر مانند شعر هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است.امـــروزه تـــعداد واقـــعي نظـامها و روشهاي رواندرماني نامشخص است. برخي از اين نظامها شهرت خود را به دست آوردهاند اما روشهاي ديگري از رواندرماني مثل هنردرماني و شيوههاي متنوع آن هنوز آنگونه که باید معرفي نشدهاند. انواع هنری، مثل نقاشي، موسیقی، تئاتر، داستانگويي، عکــاسي، مجسمهسازي و شعر، اثر بسيار زيادي بر روي بسياري از افراد گذاشته و ميتوانند اثر شفابخش هيجاني داشته باشند. هنـــردرماني يعني درمان و شفابخشي آشفتگيهاي رواني از طريق واسطههاي هنري که از طريق آن درمانجو ميتواند درون خود را آشکار سازد. هنر در پيوند با تداعي کلامي و تفسير آن و آثار هنري، امکاناتي را براي درک و فهم حالات هيجاني که در بیمار وجود دارد فراهم ميکند. هر متغير هنري که بتواند پلي ميان تجربيات دروني و بيروني فرد به وجود آورد، مي تواند اساس درماني داشته باشد.(4)شاید از زمانی که زبان انسان وجود داشته است شعر ابزاری برای بیان شرایط انسان بوده است،(5). Blinderman1973، ریشه استفاده از شعر درمانی برای مقابله با مسائل هیجانی را حتی در تاریخ قبل از خط میداند؛ هنگامی که اوراد و دعاها بدین منظور خوانده میشد. هدف این گونه وردخوانی ها، اغلب ایجاد تغییر در خود، دیگران یا محیط بود.(6)شعردرماني يک هنردرماني خلاق است که شعر و ديگر شکلهاي برانگيزنده ادبيات را براي رسيدن به اهداف درماني و رشد شخصي به کار ميگيرد،(7). در اين شکل منحصر به فرد درمان، مراجعه کننده فرصتي متفاوت براي تعريف هويت خود و نشان دادن خود به درمانگر با صداي دروني خودش دارد. اين خودافشايي توسط مراجعه کننده يک رابطه خوب با درمانگر را تقويت مي کند. شعردرمانگران ادعا دارند که شعر چه توسط مراجعین نوشته شده باشد چه در درمان استفاده شود، نسبت به گفتگوهاي سنتي توانائي ايجاد سطوح عميقتري از بينش هيجاني در مراجعين را دارد.(8)شعر افراد را قادر به بيان گفتههايي ميکند که ممکن است به هيچ شيوۀ ديگري نتوانند آن را بيان کنند،(9). «گفتار درماني» فرويد براين اساس است که با صحبت مراجعین در جلسه درمان، مواد سرکوب شده از زير هشياري به سطح آمده و فرد از تعــارض هيجانياش آزاد خواهد شد. تلويح گفتار درمانی، اهميت آزادسازي واژههايي است که به رهايي احساسات ياري ميرسانند؛ تا زماني که واژهها بيان نشوند، احساساتي که ممکن است ريشه در افسردگي، محروميت و يا تنش داشته باشند، سرکوب ميگردند،(10). گروهي از پژوهشگران زيستپزشکي به رهبري روانشناس آمريکايي، پنبيکر(1988)، نشان دادهاند که آزادسازي کلامي به سيستم ايمني ما در مبارزه با عفونتها کمک ميکند.(11)