فایل ورد قابل ویرایش
مقدمه :
با توجه به افزایش آمار بزهکاری بچههای طلاق و به منظور پیشگیری از گرایش روزافزون آنها به سمت بزهکاری و انحراف از هنجارهای جامعه،در این مقاله به بررسی سیاستهای اجتماعی موجود در مورد بچههای طلاق و نقش اجرا نشدن درست برخی از آنها در بزهکاری نوجوانان پرداخته شده است بطوریکه جهت شناخت سیاستهای اجتماعی در مورد بچههای طلاق،متون نظری و قانون مورد مطالعه قرار گرفته است.با توجه به پیامدهای طلاق و آثار منفی که طلاق بر سلامت روانی-عاطفی افراد خانواده خصوصا کودکان دارد بهطوری که تحقیقات زیادی وجود دارد که رابطه بین طلاق و سایر رفتارهای بزهکارانه را مورد تأیید قرار دادهاند
زنان و طلاق
پیامدهای جدایی:
عواقب و پیامدهای احتمالی طلاق یا تاثیر آن در پدیده های روانی و اجتماعی فرزندان طلاق را می توان چنین بر شمرد :
الف ) بزهکاری کودکان و نوجوانان ناسازگاری ها و رفتارهای ضد اجتماعی آنان .
ب ) فحشا به ویژه در نتیجه فقر و نا آگاهی .
ج ) اعتیاد زنان ، مردان و کودکان و استفاده از کودکان در توزیع مواد مخدر و دیگر فعالیتهای غیر مجاز .
د ) پرخاشگری و ناسازگاری کودکان ، فرار از منزل و ولگردی آنان .
ه ) افت تحصیلی ، خودکشی زن یا شوهر یا حتی کودکان .
ز ) کاهش میل به ازدواج در دیگر افراد خانواده به ویژه بچه های طلاق .
ر ) احمال و مساحمه والدین در تعلیم و تربیت فرزندان ایجاد آسیبهای روانی و اجتماعی برای آنان .
ی ) فرزندان پسر در همانند سازی مردانه دچار اشکالات زیادی خواهند شد و در بسیاری از موارد تمایلات همجنس گرایانه از خود بروز می دهند و اتکای به نفس آنان نیز به شدت کم می شود .
ن ) فرزندان طلاق با گذشت پنج سال به هیچ وجه نمی توانند ثبات هیجانی و عاطفی خود را از دست دهند .
و ) بچه های طلاق آینده ی خوبی را برای خود تصور نمی کنند و اطمینان خود را به ارکان زندگی از دست می دهند و از آنجا که بی توجهی خود و در مقیاس بالاتر اجتماع به نوعی بی اعتنائی و بی توجهی کشیده می شوند .
فرزندان طلاق :
طلاق و فروپاشي خانواده ضمن بر هم زدن تعادل رواني - عاطفي افراد خانواده موجب بروز آسيبهاي اجتماعي ميشود. طلاق به هر دليلي درست يا نادرست پيامدهايي براي فرد و جامعه دارد.تحقيقات نشان ميدهد، كه اثرات طلاق بستگي به سن كودك هنگام طلاق دارد. همچنين اثر طلاق بر كودك به جنسيت، شخصيت، ميزان ناسازگاري و درگيري والدين و حمايت خانواده و دوستان كودك بستگي دارد.جدايي پدر و مادر يك اثر آني و زودگذر نيست؛ بلكه در تمامي مراحل زندگي فرزندان اثرات منفي و زيانباري را بر جاي خواهد گذاشت. پراكنده شدن اعضاي خانواده و محروميت فرزندان از سرپرستي مشترك والدين، پس از فروپاشي و از هم گسيختگي خانواده آنان را از داشتن مواهب و مزاياي زندگي خانوادگي محروم ميكند و هويت فردي و خانوادگي فرزندان طلاق را مختل ميكند. آسيبشناسان اجتماعي براين باورند كه پس از جدايي والدين، مسائل روحي و رواني بسياري براي فرزندان ايجاد ميشود. از جمله: بدبيني به جنس والد ديگر و بيخبر ماندن از روحيات و ساختار وجودي او كه آسيبهاي آن بعدها در ازدواج چنين فرزنداني آشكار ميشود. مشكلات رواني و جسماني، تربيتي، احساس گناه و سردرگمي، اختلال در هويت و احتمال گرايش به بزهكاري را ميتوان از جمله آثار مخرب وزيانبار معنوي و مادي طلاق روي فرزندان برشمرد.
فرزنداني كه براثر طلاق والدين، حاميان اصلي خود را از دست ميدهند، بيش از ديگران در خطرند و به راحتي فريب ظاهر آراسته و سخنان فريبنده افراد را ميخورند. طبق تحقيقات انجام شده، 70درصد افرادي كه دچار آسيبهاي اجتماعي ميشوند فرزندان طلاق هستند. از اينرو توجه به مقوله پيشگيري از طلاق اهميت خاصي دارد. در همه فرهنگها، بویژه در دین اسلام جز در موارد بسیار ضروری و اجتنابناپذیر توصیه شده و در کلام رسول اکرمص از آن به عنوان منفورترین حلال یاد شده است. طلاق همچون قطع عضوی از بدن، برای آنان که گرفتارش میشوند تجربهای تلخ و تکاندهنده است.هر قدر درباره آمار طلاق و پیامدهای آن بیشتر پژوهش کنیم، با واقعیتهای ناخوشایند بیشتری روبهرو میشویم که زندگی همه ما را تحت تاثیر قرار میدهد. طلاق مانند زمینلرزهای است که بنیان خانواده را درهم میکوبد و شیرازه آن را از هم میگسلد و ...