آیین مهر در ورزش باستانی ایران ورزش باستانی ، بدون شک هر کس نام این ورزش را می شنود بی درنگ متوجه خواهد شد که این ورزش به دوران باستانی ایران تعلق دارد در صورتی که امروزه از رنگ و بوی باستانی آن کاسته شده و رنگ و بویی کاملا اسلامی پیدا کرده است بطوری که بر در و دیوار زورخانه ها آیات قرآنی نقش بسته است و لفظ اصلی مرشد و ورزشکاران ، علی گفتن است و همینطور یکی از اسباب ورزشکاران در خیبر نام دارد با این همه آیا نام باستانی بر این ورزش شما را به شک وانمی دارد من که پس از کمی تامل به این نوشته دکتر مهرداد بهار ، فرزند " ملک الشعرا بهار " اعتقاد پیدا کردم که بدین شرح است : " مهرداد بهار در جستاری زیر عنوان آیین مهر در ورزش باستانی ایران بر این نکته پای میفشارد که الگوهای دینی، عرفانی، شهریاری، پهلوانی ایران از میترا پدید آمدهاند. پیروان میترا هم باید جنگآوری بیاموزند، هم بینیازی از لذتهای زمینی در آیینهایی مردانه. میترا نگهبان ایرانزمین است، پاسدار پیمانها است، خدای جنگ است، خدای روشنایی است، حافظ اسرار عارفانه است؛ خدای آیینهایی که در غارها برپا میشدهاند؛ زیر سقفی آسمانگون؛ که آسمان و ستارهگاناش در آیین میترایی جایگاهی ویژه دارند. در آیین میترایی هر سیاره نشان خدایی است، وظیفهی فراهم کردن طعام روزی از هفته را برعهده دارد، نام یکی از روزهای هفته را حمل میکند، با یکی از مراحل هفتگانهی آیین میترایی ارتباط دارد. آیین میترایی در غارها برپا میشد؛ در کنار رودی یا جویی. رهروان آیین میترا اما، در شهرها نیز حضور داشتند؛ در معبدهایی که در زیرزمینها میساختند. در معبد میترایی دو ردیف سکو وجود داشت و صحنی گود در میان. بنای زورخانهها و آیینهای ورزش باستانی در معبد و آسمان و سکو و صحن آیین میترایی ریشه دارند. زورخانهها در زیرزمین، در کنار رودی یا جویی ساخته میشدند؛ با دو ردیف سکو در دو سو و صحن گودی که در آن پهلوان باید خاک بخورد و فروتنی بیاموزد. به سفارش آیین زورخانهای پهلوان باید سحرخیز و پاکنظر باشد، پیمان و مروت پاس بدارد، دست فروافتادهگان بگیرد، هراس از بددلان به خویش راه ندهد. در آیین زورخانهای پهلوان پس از ادای نماز صبح ورزش آغاز میکند؛ درست همان هنگامی که خورشید میترا بر جهان میتابد. در آیین زورخانهای، زنان راهی ندارند و حرمت پیشکسوت فریضهای است واجب؛ درست مثل آیین میترایی. پهلوانان زورخانه از میترا تقلید میکنند. در جهان اسطورهی ایران میترا سرچشمهی آیینهای دینی، عرفانی، شهریاری، پهلوانی است. عناصر پهلوانی، شهریاری، عرفانی، دینی اما، چون به جهان حماسهی خاکی میآیند، از یکدیگر جدا میشوند. جدا میشوند تا بار دیگر با هم بیامیزند. " بدین ترتیب بنظر می رسد که ورزش باستانی یا همان زورخانه ای هم با ورود اسلام به ایران دستخوش تغییراتی شده است و چه بهتر که با واقعیات بیشتر آشنا شویم شما چطور فکر می کنید ؟ |
|
|
|
تاريخچه زورخانه در ايران
ساختمان زورخانه
زورخانه جايي است كه مردان در آن ورزش مي كنند و بيشتر در كوچه پس كوچه هاي شهر ساخته شد است. بام آن به شكل گنبد و كف آن گودتر از كف كوچه است . در آن كوتاه و يك لختي است و هر كه به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود بايد خم شود . مي گويند در زورخانه را از اين رو كوتاه مي گيرند كه ورزشكاران و كساني كه براي تماشا به آنجا مي روند به احترام ورزش و ورزشكاران و آن مكان خم شوند. اين در به يك راهروي باريك با سقف كوتاه باز مي شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» مي رود . درميان زورخانه گودالي هشت پهلو و گاهي شش پهلو به درازي 5 يا 4 متر و پهناي 4 متر و ژرفاي 3 چارك تا يك متر كنده شده كه «گود» ناميده مي شود. در كف گود چند لايه بوته و خاشاك گذاشته و روي آن بوته و خاشاك خاك رس ريخته و هموار كرده اند. بوته و خاشاك را براي نرمي كف گود مي ريزند و هر روز روي اين كف را پيش از آن كه ورزش آغاز شود با آب «گل نم» مي زنند تا از آن گرد برنخيزد.
سراسر ديواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جاي هزاره آجري با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشكاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمي نشود. در بالا و دور گود غرفههايي ساخته شده كه جاي نشستن تماشاچيان و گذاشتن جامه ورزشكاران و لنگ بستن تنكه پوشيدن آنان است . يكي دو غرفه از اين غرفهها نيز جايگاه افزارهاي ورزشي است .
|
|
سَر دم
سر دم زورخانه در يكي از غرفه هاي چسبيده به راهروي زورخانه درست شده است و آن صفه اي است نيم گرد كه كف اش از كف زورخانه يك متر تا يك و نيم متر بلندتر است. در جلوي «سر دم» چوب بستي است كه به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آويخته است. بر روي سكو زير چوب بست اجاقي كنده شده كه در آن آتش ميريزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلي زير چوب بست مي گذارند و مرشد تنبك خود را با آتش اجاق يا منقل گرم مي كند تا صداي آن رساتر درآيد .
ميگويند نخستين كسي كه طرح ساختمان زورخانه را ريخت «پورياي ولي» بود. نام پورياي ولي (محمود قتالي خوارزمي) است و او در نيمه دوم سده هفتم و نيمه نخستين سده هشتم هجري مي زيسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمي گرم و گيرا داشته است.
با لب زمزمه آرا چه خفي و چه جلي جرگه را گرم بكن از دم پورياي ولي
|
|
افزارهاي ورزش باستاني
تخته شنا: چوبي است هموار به درازاي 70 سانتي متر و پهناي 7 و ستبري 2 سانتيمتر و گاهي كوچكتر و بزرگتر از اين اندازه هم ساخته مي شود. به زير تخته نزديك دو سر آن دو پايه زنخي (ذوزنقه اي) به بلندي چهار سانتيمتر ميخكوب شده است.
ميل ورزش: افزاري است چوبي و كله قندي و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت يا گرد است و در ميان آن دستهاي به درازاي پانزده سانتيمتر فرو برده اند . وزن هر ميل از پنج كيلو تا چهل كيلو گرم است .
ميل بازي: مانند ميل ورزش است ولي دسته آن بلندتر از ميل ورزش و وزنش كمتر از آن است تا در هنگام بازي و پرتاب كردنش آسان باشد .وزن هر ميل بازي از چهار تا شش كيلو گرم بيشتر نمي شود .
سنگ: دوپاره و راست گوشه است كه از درازا با بست هاي فلزي به يكديگر چسبانيده شده و يك بر آن هلالي است، درازاي سنگ يك متر و پهناي آن هفتاد سانتيمتر است. در ميان سنگ سوراخي است كه در آن دستگيره اي گذاشته اند و روي آن را با نمد يا كهنه پوشانده اند تا دست ورزشكار را هنگام سنگ گرفتن زخم نكند. وزن هر دو سنگ از بيست كيلو تا صد و بيست كيلو است. سنگ را در قديم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم مي ناميدند زيرا به شكل نعل است.
كبـّاده: افزاري است آهني، مانند كمان و سراسر تنه آن از آهن است و در ميانش «جا دستي» دارد. درازاي آن نزديك به صد و بيست تا صد و سي سانتيمتر است. چله كبـّاده زنجيري است شانزده حلقه اي ـ و گاهي كمتر يا بيشتر ـ و در هر حلقه شش پولك آهني دارد و ميان آن جا دستي گذاشته شده است. وزن كباده از ده كيلو تا چهل كيلو است. گاهي نيز كبادههاي سنگينتر و سبكتر هم مي سازند و بكار ميبرند.