خداوند اولين معلم
خداوند در آغاز وحي به رسولش فرمود. بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از خون بسته اي آفريد بخوان كه پروردگارت از همه كريم تر است همان كه به وسيله قلم به انسان آنچه را نمي دانست آموخت. (علق 1 تا 6)
و در عروس صحيفه اش چنين فرمود. الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البيان.
آن مهربان كه قرآن را تعليم داد. انسان را آفريد و به او سخن گفتن آموخت. (الرحمن 1 تا 3)
حال ببينيم اين معلم بزرگ عناوين تعليم خود را چه چيزهايي مي داند.
1- آموزش نوشتن 2- آموزش برنامه زندگي 3- آموزش سخن گفتن
خصوصيات اين تعليمات.
1- هر سه اين امور در راستاي هدف خلقت و براي دستيابي به آن مي باشد. (رسيدن به كمال)
2- خداوند توانايي نوشتن و سخن گفتن را به انسانها عطا نمود و رسيدن به سطوح مختلف آن را به خودشان واگذار كرد.
3- حتي در برنامه زندگي تنها به اموري بسنده كرد كه بشر به دليل محدوديتهايش در دانش قادر به كسب آن نبود (مانند امور مربوط به عالم پس از مرگ) و يا مدت زماني طولاني مي طلبيد تا به بعضي از آنان پي ببرد و در اين فاصله عده زيادي قرباني مي شدند (واجبات و محرمات)
4- در دانشگاه الهي پاياني براي مدارج علمي قابل تصور نيست.
توصيه ها:
- استفاده از تعقل و تفكر (ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون) (جاثيه 13)
- تزكيه و پاكسازي درون (يزكيهم و يعلمهم الكتاب) (جمعه2)
- عدم انباشتن محفوظات صرف (مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا) (جمعه5)
خصوصيات متعلمين
- يكسان بودن همه آنها در سرمايه هاي فطري (و لقد كرمنا بني آدم) (اسراء7)
- دسترسي تمام وقت به اسناد. (لا تأخذه سنه ولانوم (بقره 255) (هر وقت خواستي با او سخن بگويي نماز بخوان و هرگاه خواستي او با تو سخن بگويد قرآن بخوان)
- سرمايه گذاري خاص بر كساني كه قابليتهاي ويژه از خود نشان مي دهند (انبياي و اوليا)الله اعلم حيث يجعل رسالته (انعام 124)
- امتحان براساس ظرفيتها (لايكلف الله نفسا الا وسعها) (بقره 286) و با هدف برطرف كردن نقاط ضعف و آگاهي متعلمين از كاستي هاي خودشان.
- اجباري بودن آموزش و تكاليف در حدي كه تمايز ارزشهاي انساني از ساير موجودات حفظ گردد.
- اختياري بودن مراحل تكامل و تعالي
- درجات بالاي تحصيلي تفاوتهاي اساسي با مراحل پايين تر دارند. (حسنات الابرار سيئات المقربين)
- ارتقاي متعلمين پس از موفقيت در يك مرحله (و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما) (بقره 124) و در جازدن يا تنزل آنان پس از شكست. (فازلهما الشيطان عنهما فاخرجهما مما كانا فيه و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو) ( بقره 36)
(اما اخراجي و محروميت از تحصيل مفهومي ندارد و اگر كسي بتواند جبران مافات نمايد سالهاي شكست هم برايش به عنوان امتياز محاسبه مي گردد). ان الحسنات يذهبن السيئات(هود 14)
- كارهاي ويژه و ابتكاري امتياز خاص دارد و حتي پس از پايان زمان امتحان باعث ترقي درجات افراد مي گردد (آثار ما تاخر) ينبوا الانسان يومئذ بما قدم و اخر( قيامت 13)
- هر پاسخ غلط فقط يك خطا محسوب مي گردد و هر پاسخ درست بنا به تأثيري كه در رشد و كمال انساني دارد تا 700 برابر پاداش دارد. (من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسيئه فلا يجزي الامثلها) آيه 160 انعام
- تا اتمام حجت نگردد هيچ كس به حال خودش رها نخواهد شد. (لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتي تاتيهم البينه)(بينه10)
- مردودين اين ميدان بدترينهاي خلقت هستند چرا كه نعمت هدايت الهي را كفران مي نمايند (ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين في نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شرالبريه) (بينه6)
- شاگرد اولها كساني هستند كه مؤمن به عقايد حقه و عاملان به كردارهاي شايسته اند (ان الذين آمنوا و عملو الصالحات اولئك هم خير البريه) (بينه 7)
خصوصيات صاحبان درجات بالا كاملا تعريف شده و مشخص مي باشد.
الف- كساني كه ابهت و عظمت رب بي بديل تمام وجودشان را فراگرفته (ذلك لمن خشي ربه) (بينه8)
ب- در مقابل حق متواضع اند (انما يخشي الله من عباده العلما)
ج- خالص شدن (الا عبادالله المخلصين) (صافات 74)
د- دارندگان قلب پاك (اذ جاء ربه بقلب سليم) (صافات 84)
ه- صابران (و اسماعيل و ادريس و ذالكفل كل من الصابرين) (انبياء 85)
و- شايستگان (و ادخلناهم في رحمتنا انهم من الصالحين) (همان)
ز- پيشقدم در كارهاي نيك (يسارعون في الخيرات) (انبياء 90)
ح- خداوند را با بيم و اميد مي خوانند (يدعوننا رغبا و رهبا) (همان)
ط- خداوند از ايشان راضي است و ايشان از او راضيند. (رضي الله عنهم و رضواعنه) (بينه8)
خداوند،
معلم اول بشريت
بشر نيازمند تعليم و تربيت است. اين بدان معناست كه ظرفيت انساني بي پايان است. البته موجودات ديگري را نيز مي شناسيم كه قابل تربيت هستند ولي از قابليت آموزش و تعليم برخوردار نمي باشند. تربيت فرايندي است كه عمل و رفتاري را مي آموزد. البته پرورش به معناي ربوبيت در موجودات ديگر نيز امكان پذير است؛ چرا كه موجوداتي چون گياهان و جانوران هم قابليت پرورش را دارند و مي توانند از وضعيت كنوني خود به يك وضعيت بهتر و برتر بروند و رشد و نمو داشته باشند. از اين رو خداوند در اين حوزه ربوبيت، انسان را خليفه خود قرار داده تا به عنوان مظهر الوهيت، در جامه ربوبيت درآيد و ديگر موجوداتي را كه امكان پرورش دارند پرورانده و به جايگاه شايسته و بايسته آنها برساند. قابليت انسان در تعليم و آموزش به هر حال، انسان تنها موجودي است كه قابليت تعليم و آموزش را دارد و ديگر موجودات صرفا يا تربيت مي شوند و رفتاري را با تكرار به شكل عادت ثانوي انجام مي دهند و يا درنهايت از استعدادي براي پرورش و ربوبيت برخوردار هستند. اما اينكه چرا قابليت تعليم و آموزش را ندارند، از آن روست كه علم به معناي دانايي حتي در شكل دانش حصولي و تصورات ذهني از اختصاصات انسان است. اين انسان است كه توانايي تعليم و تعلم را داراست و مي تواند بياموزد و بياموزاند. در قرآن از علوم حصولي و حضوري سخن به ميان آمده است. علم حضوري مرتبه حق اليقين آن اختصاص به خداوند دارد، زيرا همه چيز معلوم عين ذات عالم است و اتحاد عالم و معلوم و علم در خداوند حقيقت و در انسان از باب مظهريت است. انسان به عنوان مظهريت تمام و كامل خداوندي از چنين مرتبه اي از علم حضوري و شهودي برخوردار است و حق اليقين در انسان نيز تحقق مي يابد و انسان هم نسبت به حقايق هستي از چنين علم شهودي مي تواند برخوردار باشد؛ اما شكي نيست كه ديگر مراتب علم حضوري چون علم اليقين و عين اليقين و نيز علم حصولي و ذهني براي اوست. اگر بخواهيم از علم حصولي تعريف ساده اي داشته باشيم، علم حصولي همان معاني و مفاهيمي است كه به شكل صورت هاي ذهني تصوري و تصديقي در انسان تحقق مي يابد.