« ویژه ارتقاء رتبه شغلی .......»
این فایل در سایت های دیگر با قیمت های بالاتری به فروش می رسد.
تجربیات مدون راههای افزایش دین در دانشآموزان و نقش اولیاء و مربیان در نماز
چکیده
از آنجایی که نظام مقدّس جمهوری اسلامی فقط از طریق اعتقاد عمیق اقشار ملّت به اسلام عزیز مستدام و پایدار میماند و از طرفی نظام جمهوری اسلامی چیزی جز نحوة حیات اسلامی در عرصة فعالیتهای فردی و اجتماعی نیست و این نکته در واقع فلسفة حیات انسانها بر روی زمین نیز هست، بنابراین لازم است که بیش از هر چیزی در راستای ریشهدار کردن اعتقادات دینی همّت گمارد تا صحیحترین عقیده به نسل جوان برسد.
تلاش در جهت گسترش و فراگیر شدن فرهنگ نماز در جامعه مستلزم سعی و تلاش همه نهادهای اجتماعی و فرهنگی و همسو شدن با هم از جمله: آموزش و پرورش، تبلیغات اسلامی، و مهمتر از همه خانواده هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی می باشد. اگر مجموعه عناصر و عوامل تأثیر گذار در ارسال یک پیام ارزشی، از وحدت و هماهنگی لازم در عمل برخوردار نباشند، نمی توانند مؤثر واقع شوند و چه بسا آثار یکدیگر را خنثی کنند. عناصر و عوامل تأثیر گذارنده در محیط خانه و مدرسه و جامعه در القای یک ارزش معنوی و رسانیدن پیام و بیان روح نماز، اگر عملا یکدیگر را نفی کنند و یا در برنامه ها و اظهار مطالب، هر کدام راه و هدفی متفاوت و مغایر با یکدیگر بپیمایند، در ذهن فرد تناقض به وجود میآورند و پیام منجر به ایجاد انگیزه، شوق، اراده و عمل نمی شود در این مقاله سعی شده است به نقش اولیاء و مربیان (خانه و مدرسه) در ترویج فرهنگ نماز پرداخته شود و در پایان نیز راهکارهایی جهت ترویج فرهنگ نماز در بین دانش آموزان ارائه شده است.
همیشه در طول حیات بشر، هم انسان فاسد وجود داشته و هم انسان صالح؛ ولی اگرضدّ ارزشها آبرو پیدا کند، یعنی اگر منکَر به جای معروف معرفی گردد، جهتگیری کلّی جامعه روبهفساد میگذارد، و امروز غرب به ادلّهای مختلف یکنوع زندگی را به ما معرّفی میکند که زندگی فاسدی است، و با همة ابعادش هم فاسد است، چون جهتگیری نهاییاش مادّیگرایی و دنیادوستی است. آنچه مشکل است اینکه این فساد را زیر پوشش پیشرفت و رفاه و استفادة کلان از طبیعت و شعار آزادی پنهان نموده است. و خداوند در رابطه با همین خطر، جهتگیری کلّی ما را در این رابطه روشن کرده و میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»
یعنی «ای مؤمنین! به یهود و نصارا (که مظهر امروزینش، فرهنگ غرب خواهد بود) محبّت و اعتماد نداشته باشید، آنها خودشان نسبت به هم محبّت متقابل دارند و شما را نمیگیرند و خودشان را رها کنند و هر کس از شما به آنها محبّت داشته باشد، از آنهاست...».
و در آیة بعد میفرماید: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ»
یعنی «کسانی که در قلبهایشان مرضِ عدم هدایت الهی هست، در جهت یهود و نصارا سرعت میگیرند و میگویند میترسیم در اثر جدایی از آنها به ما گرفتاری برسد وبه این شکل محبّت خود را به یهود و نصارا توجیه میکنند» و در ادامه در آیة 54 همین سوره میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ «کسی که از دوستی مؤمنین به دوستی یهود و نصارا برگردد، به زودی خداوند عدّهای را میآورد که محبّت به خدا دارند و نسبت به مؤمنین فروتن و نسبت به کافران بیاعتنا هستند، و هیچ نگران نیستند که کسی در راه احیای دین سرزنششان کند»
پس این اوّلین نکتهای است که باید با حوصله و با دلایل روشن برای دانشآموزان و دانشجویان روشن نمود تا بدانند کتاب هدایت خدا چه توصیهای نسبت به یهود و نصارا به آنها کرده است. و مسلّم فرهنگ غرب علاوه بر اینکه به ظاهر مسیحیت را در کنار خود دارد، - که خداوند به ما توصیه فرموده دوستی و سرپرستی آنها را مگیرید - حتّی به ظلمت دیگر، یعنی دوری از هر نگاه دینی، گرفتار شده به طوریکه حتّی دین را به اصطلاح «واتیکانیزه» کرده است؛ یعنی نقش دین و روحانیت را از متن زندگی به حاشیه کشانده و دین را بهعنوان یک امر شخصی مطرح میکند که نباید در امور اجتماعی و سیاسی و اقتصاد دخالت کند. پس اوّل باید نگاه دانشآموزان و دانشجویان را به مسئله یهود و نصاری و فرهنگ غرب درست روشن کرد و این بهمنزلة «لا اله» است.
امروز بیش از پیش باید نسبت به مقابله و تضادّ فرهنگ غرب با هویت اسلامیِ جوانان ما حساس بود و این مسئله را یکی از زیربناییترین وظایف دینی خود بدانیم، باید بدانیم هشت کشور صنعتی تحتعنوان «خاورمیانة بزرگ» اساسنامهای را تصویب کردهاند که تمام زیرساختهای دینی جوامع اسلامی را استحاله نمایند که به عنوان مثال به موارد زیر اشاره میشود:
الف) استفادة ابزاری از آزادی و دموکراسی برای رسوخ فرهنگ غرب در جوامع اسلامی.
ب) تبلیغ آزادی زنان در بستر فرهنگ غرب و آزادی جوانان از قید و بندهای دینی.
ج) تأکید بر برابری زن و مرد و فشار بر پیوستن دولتها به کنوانسیونهایی که برمبنای نظریة فرهنگ غرب پایهریزی شده تا از این طریق عملاً قوانین و مبانی اسلامی از درون کشورهای اسلامی برداشته شود و استحاله کردن اسلام به صورت قانونی تحقّق یابد (یک اسلام منهای امربهمعروف و ایثار و جهاد فقط مطرح باشد).
د) تبلیغ برای ربط دادن عقبماندگی کشورهای اسلامی به موازین عقیدتی و اسلامی آن کشورها.
ه) تبلیغ در راستای بازکردن راه دخالت غرب برای پیشرفت کشورهای خاورمیانه، در حالیکه علّت عقبماندگی کشورهای اسلامی بهجهت دخالتهای غرب در سدههای اخیر بوده است.
و) تبلیغ بر اینکه تحوّل اقتصادی و رفاه، مشروط به پذیرش معیارهای غربی است.
ز) اتّخاذ مواضع خیرخواهانه برای پیشرفت جهان اسلام با ارائة آمارهایی که حاکی از عقبماندگی جهان اسلام است بر اساس ملاکهای غربی.
ح) تبلیغ برای ایجاد صلح و امنیت در خاورمیانه با محوریت صلح برای اسرائیل؛ ولذا هرگونه اعتراض به اسرائیل ضدّ امنیتی و تروریست قلمداد میشود.
پس اوّل لازم است برای نسل جدید «لا اله» روشن شود تا «الله» بتواند در صحنة فکر و فرهنگ جامعه نور خود را بتاباند و مواظب باشیم که دشمن، این مسئلة حساس دینی را بهبهانه یک مسئلة سیاسی از صحنة کلاس و درس خارج نکند.
پس برنامة کلی ما در بند 1 روشن شد و همانطور که دشمن اسلام برای اهداف خود برنامهریزی میکند، اساتید معارف اسلامی و معلمان دینی هریک برای پیادهکردن این برنامه کلی، باید برای خود برنامهریزی داشته باشند.
برای از بین بردن این شیفتگی به غرب، باید به این نسل، زندگی صحیح روی این زمین را با استدلالهای همهجانبه معرفی نمود، که بهعنوان نمونه موارد زیر پیشنهاد میشود:
الف- باید این نسل خوب بداند که سرنوشت ملّتهایی که نبوّت را تکذیب کردهاند، نابودی است؛ هرچند دارای علم و تکنولوژی باشند. چنانکه قرآن میفرماید:
«فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون» «چون پیامبرانشان با دلایل روشن جهت هدایت آنها آمدند، ولی آنها به علمی که نزد خود داشتند شاد و دلگرم بودند و لذا پیامبران را و عذابی را که آنها وعده میدادند مسخره میکردند (که شما چهکار میتوانید بکنید، ما علم داریم و شما چه دارید؟) ولی سرانجام به همان چیزی که مسخره میکردند دچار شدند».