فایل ورد قابل ویرایش
اليست در پترزبورگ به دنيا آمد و اكنون در نيويورك زندگي مي كند، او ابتدا با روانكاوي شروع كرد، بعد از آن در پي ناخشنودي از روانكاوي به اني نگرايي و رفتارگرايي روي آورد و در نهايت درمان عقلاني- هيجاني و سرانجام به رفتار درماني عقلاني- هيجاني روي آورد و تا اكنون آن را ادامه داده (او پدر درمان شناختي- رفتاري است) او اكنون در 90 سالگي بسيار پر انرژي و خلاق است، 7 روز هفته را كار مي كند از 9 صبح تا 11 شب، در پايان هر هفته كارگاه برگزار مي كند و گروه درماني دارد، ساليانه حدود 200 سخنراني و كارگاه دارد و بيش از 70 كتاب و 800 مقاله
نظريه اليس بر تفكر، قضاوت، تصميم گيري و كلاً شناخت تأكيد دارد، نظريه او به فيلسوف رواقي اپيكتتوس بر مي گردد كه در قرن اول قبل از ميلاد بوده كه مي گفته: (افراد بوسيله اوضاع و احوال آشفته نمي شوند بلكه برداشتي كه از اين اوضاع و احوال دارند آنها را آشفته مي كند)و تحت تأثير آدلر نيز بوده آنجا كه مي گويد: (واكنشهاي هيجاني و سبك زندگي ما با عقايد اساسي ما ارتباط دارند) و (نقش علاقه اجتماعي در تعيين سلامت روان شناختي) و نيز تأثيرات ديگر (اهميت هدفها، مقصودها و ارزشها در انسان) و (تمركز بر آموزش فعال) و نيز اليس معتقد است انسان ذاتاً تمايل به آشفته كردن خود دارد.
نقطه A: رويدادهايي كه اتفاق مي افتد
نقطه B: عقايد و باورهاي فرد در مورد اتفاق پيش آمده، كه اين عقايد مي توانند منطقي rB يا غير منطقي iB باشند. عقايد منطقي از جانب همسر irrational beliefs مثل اعتقاد به اينكه طرد شدن چقدر وحشتناك است (اغراق) از جانب همسر
نقطه C: پيامدها
اليس مي گويد افراد فكر مي كنند پيامدهاي هيجاني يا مشكلات عاطفي در نتيجه A (رويدادهاست) در حاليكه اليس ثابت مي كند پيامدهاي هيجاني مستقيماً ناشي از B (باورها) است.فرض اساسي رفتار درماني عقلاني- هيجاني (منطقي- عاطفي): افراد با نحوه اينكه رويدادها و موقعيتها را تبيين مي كنند، در پيامدها و مشكلات روان شناختي و هيجاني خود نقش اساسي دارند و ناراحتيهاي فرد زاييدة افكار غير منطقي اوست، و اين افكار دو ويژگي اصلي دارند: 1- تفكر الزام آور (بايد) 2- پيامدهاي وحشتناك و فاجعه آميز دارند كه اين ويژگيها به اضطراب فرد و بيماري رواني او مي انجامد، از جمله اين افكار عبارتند از:
1- اعتقاد فرد به اينكه لازم و ضروري است همة افراد جامعه او را دوست بدارند.
2- اعتقاد فرد به اينكه لازم و ضروري است كه فرد حداكثر لياقت، كمال و شايستگي را داشته باشد.
3- اعتقاد فرد به اينكه گروهي از مردم شرور و بدذاتند و بايد به شدت تنبيه شوند.
4- اعتقاد فرد به اينكه اگر حوادث آنگونه كه آنها مي خواهند نباشد نهايت فاجعه خواهد بود.
5- اعتقاد فرد به اينكه بدبختي و خوشبختي فرد در اثر عوامل بيروني است.
6- اعتقاد فرد به اينكه گذشته تعيين كنندة اصلي زندگي اوست (در حال)
7- اعتقاد فرد به اينكه در مقابل مشكلات بايد به شدت محزون شود و موارد ديگر
- همچنين اليس معتقد است كه اين عقايد جزمي، مستبدانه و خودشكن هستند كه اختلال ايجاد مي كنند و معتقد است ما با دروني كردن عقايد خودشكن خود را از لحاظ هيجاني ناراحت و سلامت رواني را به خطر مي اندازيم.
فهرست مطالب